آزربایجان اوشاقی(بچه آزربایجان)
بخش دوم از کلمات ترکی که معادل فارسی آن ها وجود نداره،امیدوارم استفاده کنین نکته مهم: در ترکی فعلی وجود دارد بنام فعل دو طرفه، یعنی اؤرتونمک: خود را پوشانیدن یووونماق: خود را شستشو دادن قوُ جونماق: از درد به خود پیچپدن متعدی کردن فعل در بسیاری از افعال فارسی غیر ممکن است کسمک ---» کستیرمک: بُریدن ---» بُراندن ( یعنی کس دیگری آلماق---» آلدیرماق: خریدن---» خَراندن! ( یعنی کس دیگری را ساتماق---» ساتتیرماق: فروختن---» فروختاندن! ( یعنی کسدیگری را به فروختن وادار کردن) یریمک---» یریتمک: راهاندن رفتن---» رفتاندن! ( یعنی کسدیگری را به راه رفتن وادار کردن) فعل امر در فارسی تابع قاعده خاصی نیست و از ریشه فعلدرست نمی شود. به نظر زبان شناسان بی قاعده بودن هرزبان نشانه ضعف و سستی آن زبان است. پختن---» پز! (خ---» ز تبدیل شده است) رفتن---» رو! (ر---» و تبدیل شده است) کردن---» کن! (د---» ن تبدیل شده است)دیدن---» ببین! ( که اصلا از مصدر دیدن فعل امر ندارد.) درد دل: بدون هیچ تعصبی می گویم که اگر کسی در ایران بسیاری از ظرافت ها و فرق های ظریف در افعال ترکی وجوددارد که آنها را با زبان فارسی نمی توان بیان کرد. مثلا " قوُوماق
گوینده و فاعل فعل در آنِ واحد، مفعول آن فعل هم محسوبمی شود. به این فعل در ترکی " دؤنوشلو " فعل می گویند. مثل مزیَّن شدن در فارسی که اصل آن از کلمه زُیّن در عربیگرفته شده است که معنای آن زینت شدن یک وسیله دیگریاست. در حالیکه معنای کلمه " به زنمک" در ترکی زینت شدنبه وسیله خود شخص است.
الآن بعضی نمونه ها از این فعل بی معادل در فارسی:
و باید از راههای دیگری استفاده کرد. ولی در ترکی همه افعاللازم را می توان از همان ریشه متعدی کرد:
را به بریدن وادار کردن)
به خریدن وادار کردن)
متولد نشود و اینها را از این و آن نشنود و ازبر نکند، تا سالیانسال نمی تواند یاد بگیرد. این مشکل را دوستان خارجی مقیمایران همگی اظهار می کنند و از بی قاعدگی فارسی شکایتدارند. در حالیکه فعل امر در ترکی از ریشه اصلی کلمه ساختهمی شود و در این خصوص یک استثنا هم در ترکی یافت نمی
شود.
"و " قوُوالاماق " هر دو در فارسی به معنای طرد کردن و دورکردن است. در حالیکه بین آنها فرق جزیی وجود دارد که ترکهادر استعمال آن را لحاظ می کنند
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |