آزربایجان اوشاقی(بچه آزربایجان)
کلمات متضاد : متضاد به کلماتی می گوییم که هم در نوشتار مختاف و درهم معنی ضد هم باشند . ( سؤزله ری کی یازی لارینان اوخومالاری بیرده ییر کی سهلدیر هله معنی له ری ده دوز بیر بیرله رینین ته رسی دیر . ) آپارماق ... گه تیرمه ک ( بردن ...آوردن ) آج ... توخ ( گرسنه ... سیر ) آجی ... شیرین ( تلخ ...-شیرین ) آچماق ... باغلاماق ( بازکردن ... بستن ) آچیق .. باغلی ( باز ... بسته ) آرتیق ... اسگیک ( زیاد ... کم ) آریق ... کؤک ( لاغر ...چاق ) مصدر : مصدر کلمه ای است که مفهوم اصلی فعل را ، بی آنکه زمان و شخص آن مشخص باشد ، می رساند . شکل صرف نشده فعل را مصدر می گوئیم . مصدر از بن ماضی فعل و پسوند ن ساخته می شود . مصدر یکی از اقسام اسم ( اسم معنی و مشتق ) است . مانند خوردن که از خورد بن ماضی به اضافه پسوند ن ساخته شده است . مصدر چون زمان و شخص ندارد فعل به شمار نمی آید . بلکه یکی از اقسام اسم است . مصدر جعلی : هرگاه از کلمه ای مثل اسم ( یا مصدر زبان عربی ) فعلی بسازند ، مصدر آن فعل را مصدر جعلی می نامند . در این صورت آن اسم ( یا مصدر زبان عربی ) به عنوان ین مضارع به کار می رود و بن ماضی به آن با افزودن -ید و مصدر با افزودن -ن به بن ماضی به دست می آید . مانند چربیدن ( چرب + - ید + -ن ) ، بلعیدن ( بلع + - ید + - ن ) *** مصدرین علامتی ترکی آذربایجانی دهماقو مکدیر . اؤرنک : یازماق ( یاز + ماق ) آپارماق ( آپار + ماق ) داراماق ( دارا + ماق ) دئمه ک ( دئ + مه ک ) پیشیرمه ک ( پیشیر + مه ک ) کلمات متشابه کلمات متشابه : کلماتی هستند که در تلفظ و نوشتن یکی هستند اما معنی متفاوت دارند . اونونیم : سوزله ر کی یازمالارینان اوخومالاری بیردی اما نه دئمه کلری بیر ده ییر اورنک : مانند آلما : سیب آلما : نگیر آلما : نخر ... شخص – صرف – ساخت – بن – شناسه چنانکه گفته شد ، فعل صرف می شود .یعنی برای آنکه بر زمانهای نختلف و شخصیتهای مختلف دلالت کند صورتهای گوناگون می پذیرد . در هر فعل شش شخص وجود دارد : اول شخص مفرد : می روم گئدیره م دوم شخص مفرد : می روی . گئدیرسن سوم شخص مفرد : می رود . گئدیر اول شخص جمع : می رویم . گئدیروخ دوم شخص جمع : می روید . گئدیرسیز سوم شخص جمع : می روند . گئدیرلر صرف فعل گه لمه ک (گلمک ): آمدن گلیرم ( گه لیره م) : می آیم گلیرم ( گه لیره م ): دارم می آیم گلدیم (گه لدیم ): آمدم گلمیشدیم ( گه لمیشدیم ): آمده بودم گلمیشیدیم ( گه لمیشیدیم ): آمده بوده ام گله جاغام ( گه له جاغام، گله جه یم ، گله جم ) : خواهم آمد فعل :فعل کلمه ای است که انجام دادن کاری یا روی دادن حالتی یا نسبت دادن صفتی به کسی در زمان حال یا آینده یا گذشته را بیان می کند . فعل معمولا در آخر جمله می آید و بر خلاف کلمه های دیگر صرف می شود . یعنی صورتهای گوناگون می پذیرد . فعل به چهار مفهوم زیر دلالت می کند : 1 یکی از مفهومهای زیر مفهوم اصلی فعل را تشکیل می دهد و به صورت مثبت و منفی بیان می شود. الف ) انجام دادن یا انجام گرفتن کاری مانند :رعنا کتاب را آورد . ( رعنا کیتابی گه تیردی ) محسن در را بست . ( محسن قاپینی باغلادی ) ب ) واقع شدن کاری بر کسی یا بر چیزی مانند : نامه نوشته شد . ( کاغاذ یازیلدی ) علی شهید شد . ( علی شهید اولدو ) پ ) پذیرفتن حالتی یا صفتی مانند : فریبا خوشحال شد . ( فریبا سئویندی ) هوا تاریک شد . ( هاوا قارانلیقلاشدی ) ت ) نسبت دادن صفتی به کسی یا چیزی مانند :احمد خوش اخلاق است . ( احمد اخلاخلی دیر ) هوا روشن است . ( هاوا ایشیقدیر ) در زبان فارسی هفت نوع کلمه وجود دارد : اسم ، فعل ، ضمیر ، صفت ، قید ، حرف و شبه جمله ( صوت ) شیشه شکست . علی وارد اتاق شد . سیمین خندید . در دوجمله بالا ، هریک از اینه یک جمله خبری است . ما می توانیم هر یک از این جمله ها رابه وسیله پرسش و پاسخ به دو قسمت تقسیم کنیم . چه شکست ؟ شیشه . چه کسی وارد اتاق شد ؟ علی چه کسی خندید ؟ سیمین . قسمت اول جمله ما ( شیشه ، علی ، سیمین ) کسی یا چیزی است که درباره آن خبری می دهیم . ( شکست ، وارد اتاق شد ، خندید ) خبری است که درباره قسمت دوم می دهیم . زبان مجموعه صداهائی است که از عضو زبان و حنجره تولید می شود و ما به وسیله آن می توانیم دنیای پیرامون خود را نامگذاری کینم و با دیگران ارتباط برقرار کنیم و به وسیله آن دنیا را بشناسیم . این ابزار انسان را در روند تکامل از حیوانات به طور کیفی جدا می کند . انسان میتواند به کمک زبان تجربیات خود را بیان کند . .......................................................................................................................................... دیل ( دانیشیق ) : دانیشیق او سه سلردیر کی دیلده ن و بوغازدان چیخیار و بیز اونون وسیله سینه ن بیری بیریمیزدن دانیشیب ، تانییب ، و ایرتیبات قوراروخ . دانیشیق اینسانلاری اوبیرسی یارانمیشلاردان آیریبدیر . .......................................................................................................................................... الغبیگ در ریاضیات مهارت داشت محاسباتی برای به دست آوردن سینوس زاویه انجام داده و موفق شده است که سینوس یک درجه را با دقت یک بر 1012 حساب کند. .
حتی تصورش هم عجیبوغریب است؛ اینکه از سلسله یک پادشاهی پسری به عمل بیاید (شاهرخ) که یک مکتب هنری پدید آورد (مکتب مینیاتور هرات)، یک شاهکار معماری بسازد (مسجد گوهرشاد که به نام همسرش است)، یک هنرمند بزرگ را کشف کند (عبدالقادر مراغهای استاد موسیقی) و یک فرزند دانشمند داشته باشد (الغبیگ) که جزء عجایب و نوادر تاریخ باشد. فعل لازم ( تاثیرسیز ) و فعل متعدی ( تاثیرلی ) فعل لازم یا تاثیرسیز فعلی است که مفعول نداشته باشد و اثر و نتیجه فعل فقط به فاعل برگردد. مانند : گلمک : آمدن فعل متعدی یا تاثیرلی فعلی است که هم فاعل و هم مفعول داشته باشد. مانند : آپارماق : بردن قوروتماق : خشک کردن قورخوتماق : ترساندن ایشلتمک : به کار بردن چیخارتماق : درآوردن
یه روز یه ترکه...(پادشاه دانشمندی که جزء عجایب تاریخ شد!!)
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت